سوره نجم، آیه 4). محمود هومن، بزرگ فرمانروای شورای عالی ایران، » پا را از این نیز فراتر گذاشته و ادیان غیر اسراییلی را اندیشه هایی آلوده به تعصب معرفی می کند و در جشن طریقت سال 1350 می گوید: برای فهمیدن معنی دقیق نظم (در شعار نظم به جای بی نظمی (ordo ab chao) که شعار آیین اسکاتی است) باید بسی دورتر از افلاطون و فیثاغورث رفت. . . کارل یاسپرس نظریه ای دارد به نام «دوران محور تاریخ» و می گوید این دوران از 800 قبل از میلاد تا 200 قبل از میلاد واقعیت یافته. دراین دوران است که سازمان اندیشه انسانی صورت معین و مشخص به خود گرفته. . . لائوتسه در چین آن آفروئیسمهای معروف خود را آورده. کنفوسیوس در همان زمان بوده، اوپانیشادها در همین زمان نوشته شده، بودا در همین زمان بوده است و زردشت در همین زمان در ایران بوده. . . پیامبران اسرائیل همه در این زمان بودند و هر آنچه انسانها از آن دوره به بعد دارند ساخته تمرکز این انسانهاست در زمینه جهان و زندگی. . . ما هم برای اینکه بفهمیم این (ordo ab chao) معنای عمیقش چیست باید مفهومها را برگردانیم به دوره محور تاریخ، برای اینکه بعداز دوران محور تاریخ حرکات فرهنگ با تعصبات آمیخته شده. حمله اسکندر به یونان نظم (ordo) را به بی نظمی (chao) تبدیل کرد و اندیشه انسان که جهت کاسمولوژیک یعنی کیهانی داشت و همگانی و جهانی بود، محدود شد و محلی شد. در حوزه های دینی به معنای قانون و حق در آمد وهر آنچه مطابق با قانون نبود ناحق شمرده شد. ادیان، نظم (ordo) راتبدیل به قانون کردند و نظم تبدیل به اصولی شد که از قرن سوم پیش از میلاد تا پایان قرن چهارم به بعد شد رازمندان ( فراماسونها) راه دیگری پیش گرفتند. یعنی به جای اینکه ordo راعوض کنند بر آن شدند که chao را به ordo برگردانند. بادقت در این عبارات متوجه می شویم که هم راه (دین) و هم راهبر (انبیا) نفی می شوند و دین امری ضد نظم جهانی، که بر خلاف سیر جهان حرکت می کند، معرفی می شود و در عوض، اندیشه های انسانی قبل از میلاد مسیح، و ادیان تحریف شده اسرائیلی منطبق با نظم جهانی معرفی می گردند. در نشریه گرانداوریان جان کلام فراماسونری درخصوص دین و وحی و جایگاه آن در زندگانی بشر چنین آمده است: در محفل محترممان یکی از برادرها درمورد سؤال چنین پاسخ می دهد خالقی را که از من خواستار انجام وظایفی باشد نمی شناسم. دراثنای آزمون او را تحت فشار قرار دادیم گفت، بلی از نظر من قدرت حاکم بر کائنات یاانسانها حرف نمی زند. وکلایی از بین جوامع انتخاب نمی نمایند، به من قوانین نوشته شده و کتابها نمی فرستد، از من ادای وظیفه نمی خواهد، از کاری که انجام داده انتظار چیزی ندارد و وظایف و مسئولیتهای انسان را در برابر همدیگر خلاصه کرده است. از این حرفها به وجد آمدیم و برای اینکه برادرمان با این همه افکار عالی قربانی کلیسا نشود فعالیت زیادی کردیم تا به نور و ضیا رسید. ترویج اباحیگری، نفی مسئولیت انسان در مقابل خالق، نفی ادیان و پیامبران، مسائلی است که می توان از عبارت فوق به دست آورد. البته در نتیجه نفی وحی، حاملان وحی نیز خود به خود توسط ماسونها نفی می شوند و ملائکه را تصوری سمبلیک از ذهن و خیال معرفی می کنند. ترفند نفی ادیان با اعتراف به وجود خداوند، یعنی دئیسم، حرکتی است مزورانه برای نفی اعتقاد به ذات باریتعالی که هدف غایی فراماسونری است. و این در حالی است که خداوند در پی هبوط انسان به زمین، که زندگی در آن توأم بادرگیری و نزاع بود (وقلنا اهبطو بعضکم لبعض عدو / فروشوید بر زمین که بعضی از شما بر بعض دیگر دشمنید - سوره بقره آیه 36) تنها راه نجات انسان را تبعیت از رهنمودهای خود می داند: (فامّا یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم ولا هم یحزنون پس اگر هدایتی از جانب من آمد، هر کس آن را تبعیت کند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهد شد - سوره بقره آیه 38). و حتی شرط ایمان به خدا و تقوا را اعتقاد به وحی، فرشتگان و پیامبران، بدون فرق گذاشتن بین آنان می داند (آیات اولیه سوره بقره و آیه همان سوره