. محمود هومن «بزرگ فرمانروای با اختیار شواری عالی ایران» در سخنرانی مورخ 1349 در مراسم جشن طریقت آیین اسکاتی در همین خصوص می گوید: کار من (فراماسون) این است که با بردباری دراندیشه پیشرفت و آسایش خانواده انسانی باشم. بردباری یعنی چه، یعنی اینکه روا بدارم که دیگری از بعضی نظر به روشی دیگر بیندیشد. این یعنی تولرانس. این یعنی همان کاری که کوروش کرد. اما من اگر بگویم که من فلان را قبول ندارم برای اینکه زردشتی است، همین جا یک شکافی دادم میان انسانیت. من باید بگویم که زردشتی در قدم اول انسان است، در قدم دوم ایرانی است، درقدم سوم زردشتی، با این ترتیب من با او هیچ فاصله ای ندارم. وی در گفتار مورخ 1350 در ادامه همین سخنان می گوید: یکی از اصول بزرگ ما، تولرانس است. اگر ما تولرانس نداشته باشیم نمی توانیم تحمل کنیم که دیگری که دین دیگری دارد، مذهب دیگر دارد، همسنگ ما شود. ما باید تمرین کنیم که بگوییم همه برادر یکدیگریم و یواشکی توی دل خودمان هم نگوییم که خیلی خوب ما ارفاق می کنیم می گوییم این برادر ماست وگرنه من زردشتی هستم چه ارتباطی دارم به عیسوی. حق ندارم این اندیشه را حتی درون خود داشته باشم، بلکه باید بگویم من زرتشتی زاییده شدم یا مسلمان، یا یهودی یا عیسوی یا ودایی ولی کوشش کردم به مقام برادری برسم. همان گونه که ملاحظه می شود، در اینجا به قول دکتر ایشینداغ فراماسونری فراتر از مذاهب قرار می گیرد: « اختراع بزرگ ماسونی، نیروی محرکه عظیمی است که بشر را با درک وفهم عالی درماورای تمامی ادیان قرار داده است. » درهمین رابطه در یکی از جزوات فراماسونی می خوانیم: «ژوزف نیوتن که مردی روحانی بود، با تجزیه از هر دو گونه انجمن یعنی کلیسا و لژ توانسته است بگوید که فراماسونی بسی بیشتر از کلیساست». وی معتقد است که فراماسونی یک دین نیست، بلکه دین است. یعنی نیایشگاهی است که درآنجا همه مردان نیک کردار یگانه می شوند و هر یک شریک ایمان همه است». با این تعبیرات، فراماسونری خود را فراتر از ادیان قرار می دهد و عقل بشری را برتر از وحی الهی می داند. سیامک فرزد، عضو لژهای متعدد فراماسونری، در گفتاری که در بررسی فلسفه اگزیستانس ایراد نموده در همین خصوص می گوید: به اندیشه یاسپرس همه تجربه های ژرف زندگانی جلوه گاه ترانساندانس است، (transcendence) همه فلسفه های بزرگ، همه دینهای بزرگ و همچنین کارهای شاعران بزرگ و هنرمندان بزرگ بیان تولرانس است و آنگاه که ما گمان می کنیم ترانساندانس این است و جز این نیست، به خطا رفته ایم و این کار یک دگماتیسم است. هر دینی، یا هر سیستم فلسفی یا هر روال فلسفی که حقیقت را و ترانساندانس را به خودش منحصر کند در آنجاست که به خطا می رود. این اندیشه در تضاد مستقیم با ادیان الهی قرار دارد، در قرآن کریم می خوانیم: ا نالدین ع ندالله الا سلام / دین در نزد خداوند اسلام است. (آل عمران آیه 19) البته منظور از اسلام در اینجا کلیه ادیان توحیدی است که بر مدار تسلیم انسان در برابر خداوند گردش می کنند و در کاملترین شکل خود در دین اسلام تجلی پیدا می کنند. همچنین در قرآن می خوانیم: «هوالذی ارسل رسول بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله. . . اوست خدایی که رسول خود (محمد) را با هدایت (قرآن) و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان دنیا غالب گرداند. » (سوره فتح آیه 28) همین مضمون در سوره توبه آیه 33 و سوره صف آیه 9 نیز تکرار شده و حاکی از حقانیت اسلام می باشد. این کلام الهی نه تنها ترویج دگماتیسم نیست بلکه بیانگر اصالت یک حرکت رهایی بخش جهانی است. فراماسونری در جریان دین زدایی سعی می کند جنبه ای زمینی و انسانی به ادیان بدهد و عنوان می نماید که دین مسیحیت و اسلام از تراوشات فکری حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) بود که خود از وضعیت زندگانی خود الهام گرفته اند. در حالی که ادیان الهی از طریق وحی بر قلب انبیا و رسل نازل می شد و آنان کلامی به غیر از وحی نمی گفتند (ان هو الاوحی یوحی: و سخنان او نیست مگر وحیی که به وی الهام می شود.
نوشته های دیگران () نویسنده متن فوق: » سماهه ( سه شنبه 87/11/29 :: ساعت 8:44 صبح )